محمد به آرایشگاه میره
سلام به دوستای گلم،خیلی دلم براتون تنگ شده بود،ببخشید از اینکه دیر به دیر پست میزارم،من(مامان فرشته)خیلی این روزا سرم شلوغ شده و نمیتونم زود به زود بیام پیشتون،به هر صورت خیلی دوستون دارم و واقعا دلم براتون خیلی خیلی خیلی تنگ میشه. امروز بالاخره تونستم بابا اسد(بابای محمد)رو راضی کنم که محمد رو ببریم به آرایشگاه تا بلکه سر نی نی ناز رو یکمی بگی نگی سبک کنیم و از اینی که هست خوشکل ترش کنیم،محمد چون خیلی وقت بود که آرایشگاه نرفته بود موهاش بلند شده بود و خودش از دست این موهای بلندش خسته شده بود و میگفت که:مامانی بریم پیش بابابزرگ پارسا(پارسا یدونه)موهامو کوتاه کنه؟می خوام خوشکل بشم،منم بهش میگفتم چچچچچچچچشم عزیزم،فقط ...